منابع اصلی:منیه المرید / ص106/ فصل 2 — بحارالانوار / ج1/ ص206/ باب 4 مذاکره العلم و مجالسه العلماء
متن عربی:
وَ خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَإِذَا فِي الْمَسْجِدِ مَجْلِسَانِ مَجْلِسٌ يَتَفَقَّهُونَ وَ مَجْلِسٌ يَدْعُونَ اللَّهَ تَعَالَى وَ يَسْأَلُونَهُ فَقَالَ كِلَا الْمَجْلِسَيْنِ إِلَى خَيْرٍ أَمَّا هَؤُلَاءِ فَيَدْعُونَ اللَّهَ وَ أَمَّا هَؤُلَاءِ فَيَتَعَلَّمُونَ وَ يُفَقِّهُونَ الْجَاهِلَ هَؤُلَاءِ أَفْضَلُ بِالتَّعْلِيمِ أُرْسِلْتُ ثُمَّ قَعَدَ مَعَهُمْ.
متن داستان:
رسول خدا از خانه به مسجد آمده ناگاه ديد دو مجلس در مسجد است: يك مجلس در باره احكام شرعيه گفتگو كرده آنها را ياد ميگيرند، و يك مجلس خدا را خوانده از او درخواست مينمايند، پس آن حضرت فرمود: هر دو مجلس خير و نيكو است، ولى آنان خدا را ميخوانند، و اينان ياد ميگيرند و احكام شرعيّه را به جاهل و نادان ياد ميدهند، ايشان افضل و برتراند، من به تعليم و آموختن (از جانب خداى تعالى) فرستاده شدهام، آنگاه با آنان نشست.
خلاصه داستان:
خرسندی رسول اکرم صلی الله علیه و آله از دو حلقه عبادت کنندگان و مشغولین به تعلیم و تعلم در مسجد و تائید بیشترشان بر جمع دوم و حضور در آن جمع