منابع اصلی: مناقب آل أبي طالب عليهم السلام / ج4 /ص 274
متن عربی:
نَامَ رَجُلٌ مِنَ الْحَاجِّ فِي الْمَدِينَةِ فَتَوَهَّمَ أَنَّ هِمْيَانَهُ سُرِقَ فَخَرَجَ فَرَأَى جَعْفَرَ الصَّادِقَ ع مُصَلِّياً وَ لَمْ يَعْرِفْهُ فَتَعَلَّقَ بِهِ وَ قَالَ لَهُ أَنْتَ أَخَذْتَ هِمْيَانِي قَالَ مَا كَانَ فِيهِ قَالَ أَلْفُ دِينَارٍ قَالَ فَحَمَلَهُ إِلَى دَارِهِ وَ وَزَنَ لَهُ أَلْفَ دِينَارٍ وَ عَادَ إِلَى مَنْزِلِهِ وَ وَجَدَ هِمْيَانَهُ فَعَادَ إِلَى جَعْفَرٍ مُعْتَذِراً بِالْمَالِ فَأَبَى قَبُولَهُ وَ قَالَ شَيْءٌ خَرَجَ مِنْ يَدِي لَا يَعُودُ إِلَي
متن داستان:
روزی در مسجد مردی که از خواب پریده بود، متوجّه شد کیسهی پولش که در آن هزار دینار بود نیست. در مسجد فقط اما مصادق علیه السلام گوشهای مشغول عبادت بودند. آن مرد پیش ایشان رفت و کیسهی خود را طلبید. حضرت او را همراه خود به خانه بردند و هزار دینار به او دادند بعد از مدتی دوستانش به او گفتند که با او شوخی کردهاند و کیسهی پول نزد آنهاست و آن مرد که میگوید امام صادق علیه السلام است. آن مرد با خجالت پیش امام رفت تا پول را برگرداند امام با مهربانی فرمودند: ما چیزی که دادهایم دیگر بازنمیگیریم.
خلاصه داستان:
ماجرای مردی که کیسه پولش را در مسجد گم میکند و در قضاوت عجله میکند و به امام صادق علیه السلام تهمت میزند.