گروه ه: سه سال اول دبیرستان

مذمت بطالت و مسخرگی

منابع اصلی: أمالي صدوق /ص 221

متن عربی:

كَانَ بِالْمَدِينَةِ رَجُلٌ بَطَّالٌ يَضْحَكُ النَّاسُ مِنْهُ فَقَالَ قَدْ أَعْيَانِي هَذَا الرَّجُلُ أَنْ أُضْحِكَهُ يَعْنِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع قَالَ فَمَرَّ عَلِيٌّ ع وَ خَلْفَهُ مَوْلَيَانِ لَهُ فَجَاءَ الرَّجُلُ حَتَّى انْتَزَعَ رِدَاءَهُ مِنْ رَقَبَتِهِ ثُمَّ مَضَى فَلَمْ يَلْتَفِتْ إِلَيْهِ عَلِيٌّ ع فَاتَّبَعُوهُ وَ أَخَذُوا الرِّدَاءَ مِنْهُ فَجَاءُوا بِهِ فَطَرَحُوهُ عَلَيْهِ فَقَالَ لَهُمْ مَنْ هَذَا فَقَالُوا لَهُ هَذَا رَجُلٌ بَطَّالٌ يُضْحِكُ أَهْلَ الْمَدِينَةِ فَقَالَ قُولُوا لَهُ إِنَ‏ لِلَّهِ‏ يَوْماً يَخْسَرُ فِيهِ الْمُبْطِلُونَ.

 

متن داستان:

در مدینه مرد دلقكى بود كه با رفتار خود مردم را مى‌خندانید، ولى خودش مى‌گفت :
من تاكنون نتوانسته‌ام این مرد (على بن حسین علیه السلام) را بخندانم.
روزى امام به همراه دو غلامشان رد مى‌شدند، عباى آن حضرت را از دوش ‍ مباركشان برداشت و فرار كرد! امام به رفتار زشت او اهمیت ندادند. غلامان عبا را از آن مرد گرفته و بر دوش حضرت انداختند.
امام پرسیدند: این شخص كیست ؟ گفتند: دلقكى است كه مردم را با كارهایش مى‌خنداند.
حضرت فرمودند: به او بگویید: “ان لله یوما یخسر فیه المبطلون ” خدا را روزى است كه در آن روز بیهوده گران به زیان خود پى مى‌برند.

خلاصه داستان:

ماجرای دلقکی که در مدینه مردم را می‌خنداند و حضرت به او هشدار می‌دهند بیهوده گران زیان عملشان را در قیامت می‌بینند.

بازگشت به لیست

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *