منابع اصلی: بحار الأنوار ج47 ص 34 باب 4 مكارم سيره و محاسن أخلاقه و إقرار المخالفين و المؤالفين بفضله …
متن عربی:
عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ قَيْسِ بْنِ رُمَّانَةَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَشَكَوْتُ إِلَيْهِ بَعْضَ حَالِي وَ سَأَلْتُهُ الدُّعَاءَ فَقَالَ يَا جَارِيَةُ هَاتِي الْكِيسَ الَّذِي وَصَلَنَا بِهِ أَبُو جَعْفَرٍ فَجَاءَتْ بِكِيسٍ فَقَالَ هَذَا كِيسٌ فِيهِ أَرْبَعُمِائَةِ دِينَارٍ فَاسْتَعِنْ بِهِ قَالَ قُلْتُ وَ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا أَرَدْتُ هَذَا وَ لَكِنْ أَرَدْتُ الدُّعَاءَ لِي فَقَالَ لِي وَ لَا أَدَعُ الدُّعَاءَ وَ لَكِنْ لَا تُخْبِرِ النَّاسَ بِكُلِّ مَا أَنْتَ فِيهِ فَتَهُونَ عَلَيْهِمْ.
متن داستان:
مفضل بن قيس گفت خدمت حضرت صادق عليه السّلام رسيدم و از اوضاع خود شكايت كردم و تقاضاى دعا نمودم. فرمود كنيز! آن كيسه را كه ابو جعفر داده بياور و كيسه را آورد فرمود در اين كيسه چهار صد دينار است صرف در احتياج خود بنما.
عرض كردم به خدا قسم نظرم اين نبود تقاضاى دعا داشتم فرمود از دعا فراموش نخواهم كرد ولى به مردم وضع خود را نگو كه پيش آنها سبك ميشوى.
خلاصه داستان:
مفضل بن قیس خدمت امام صادق علیه السلام میرود و از وضع زندگی خود شکایت کرده و درخواست دعا میکند. حضرت به او پول میدهند و میفرمایند: هرگز سختیهای خود را پیش مردم بیان نکن که باعث کوچک شدنت و از بین رفتن احترامت میشود .