مرد زیرک و دزد نادان (۱۱)

در زمان‌های قدیم مردی زیرک و باهوش به سختی کار کرد و تاجر بزرگی شد. او از پول‌های خود به آدم های فقیر شهر کمک می‌کرد. یک عده دزد در شب به خانه او هجوم آوردند تا اموالش را بدزدند. مرد باهوش که متوجه دزدان می‌شود از همسرش می‌خواهد تا به اصرار از او بخواهد که راز ثروتمند شدنش را بگوید. مرد با صدای بلند اعلام می‌کند که هرکس می‌خواهد ثروتمند شود باید به پشت بام رفته و با گفتن کلمه شولم شولم یک قدم به جلو بردارد. دزدان با انجام این کار از پشت بام به زمین افتادند و دست و پایشان آسیب دید. مرد باهوش با کمک همسایه‌ها دزد ها را دستگیر کردند

خوب

نویسنده با بیان داستان به خواننده یادآور می‌شود که با کار و تلاش می‌توان تاجر موفقی شد و همچنین خواننده‌ها را تشویق میکند که از ثروت خود به نیازمندان هم کمک کنند. نتیجه دانایی و بخشندگی احترام مردم به شخص است.