مناسبت های مذهبی

با توجه به مستند بودن روایت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در سوم جمادی الثانی  (95 روزبعد از شهادت رسول الله صلی الله علیه و آله)، برنامه ی اصلی را به این روز اختصاص داده و در حد 45 دقیقه در نظر گرفته و برنامه ی مختصرتری را به فاطمیه اول اختصاص می دهیم.

آن چه مربی باید بداند

نام : فاطمه (س)، صدیقه، مبارکه، طاهره،  زکیه ،راضیه ، مرضیه ، محدثه و زهراء.

فاطمه یعنی: فطمت من الشر یعنی بریده شده است از بدیها

تاریخ تولد: ۲۰ جمادی الثانی سال پنجم بعثت

مکان تولد: مکه

نام پدر: حضرت محمد (ص)

نام مادر: خدیجه

تعداد فرزندان: 5 فرزند امام حسن (ع)- امام حسین(ع) – زینب- ام کلثوم- حضرت محسن(ع)

تاریخ شهادت : در روز وفات آن حضرت اختلاف وجود دارد. مشهورترین قول نزد شیعه،سوم جمادی الثانی سال ۱۱ هجری قمری است؛یعنی نود و پنج روز پس از رحلت پیامبر(ص).

ولی روایات دیگری وجود دارد که مدت زمان زنده ماندن ایشان بعد از پیامبر را ۷۵ روز ذکر کرده اند.

محل دفن : در محل قبر آن حضرت اختلاف است. بعضی گفته اند در بقیع نزدیک قبور ائمه بقیع (علیهم السلام ) است و بعضی گفته اند ما بین قبر پیامبر اکرم (ص) و قبر آن حضرت مدفون است.

و بعضی گفته اند آن حضرت را در خانه ی خود دفن کرده اند و این صحیح ترین قول است و روایات صحیح بر این دلالت دارد.

فاطمیه اول:

با توجه به زمان کوتاهی که معمولا برای  برنامه فاطمیه ی اول اختصاص داده میشود پیشنهاد ما راه اندازی یک موکب است که در فضای مناسب تردد بچه ها بر پا شود. (مثلا یک میز که با کتیبه ها و پارچه های مشکی فضاسازی اش کنیم. همراه یک پذیرایی مختصر مانند شربت و خرما، شیرکاکائو…) (همچنین می توان بچه ها را به صرف صبحانه میهمان سفره ی خانم حضرت زهرا س کرد.)

در زمان برپایی موکب می توان کلیپ های صوتی (و در صورت امکان کلیپ های تصویری) مناسبی پخش کرد (نمونه ای از این کلیپ ها در فایل ضمیمه موجود است.)

می توان کاربرگ های رنگ کردنی متناسب با این ایام برای بچه ها تدارک دیده که رنگ کرده و با خود ببرند. یا برای فضاسازی فاطمیه دوم در کلاس خود استفاده کنند.

فضاسازی:

فضاسازی کلی:

فضایی که برای اجرای برنامه در نظر گرفته می شود، با فضاسازی کلی در سطح مدرسه کمی متفاوت است.

به عنوان مثال در فضای کلی مدرسه، ما از انواع کتیبه ها، ریسه های مشکی، و انواع پرچم ها در راهروهای مدرسه و دیوارها می توانیم استفاده کنیم.

همچنین استفاده از تابلوهایی با جمله های اثر گذار و پیام های کوتاه ان شاء الله مفید خواهد بود.

(قابل ذکر است که متن عربی روایت برای مطالعه ی مربی است. همچنین ما قسمتی از روایت را انتخاب کرده ایم.)

مانند:

• حضرت فاطمه علیها السلام فرمودند:

اِلزَم رِجلَها… (کنزل العمال/ ج16/ ص462)

همیشه در خدمت مادر باش.

(از روایت زیر متنی که نقل قول شده، برداشت شده است.) 

القاضي أبو بكر محمد الكرخي في كتابه عن الصادق ( ع ) قالت فاطمة : لما نزلت : ( لا تجعلوا دعاء الرسول كدعاء بعضكم بعضا ) هبت رسول الله أن أقول له : يا أبه ، فكنت أقول : يا رسول الله ، فأعرض عن مرة واثنتين أو ثلاثا ، ثم أقبل علي فقال : يا فاطمة انها لم تنزل فيك ولا في أهلك ولا في نسلك أنت مني وأنا منك. (بحار جلد 43 ص 33)

• حضرت زهرا سلام الله می فرمایند:

من همیشه پدرم را با ادب صدا می زدم.

• حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:

 اَلْبِشْرُ فى وَجْهِ الْمُؤْمِنِ يُوجِبُ لِصاحِبِهِ الْجَنَّةَ… [فاطمه الزهرا بهجة قلب المصطفى، ج 1: 300.]

خوشرويى با مؤمن، موجب رسیدن به بهشت مى شود.

تزیین سن:

از طرفی می توانیم سن اجرای برنامه را هم به یک شکل خاص تزیین کنیم.

برای این منظور از تصاویر زیر می توان ایده گرفت.

یا گاهی می توان با کمک خود بچه ها نمایی از کوچه ی بنی هاشم ساخت. برای این کار می توان با استفاده از کاهگل و ورقه های یونولیت استفاده کرد. این سازه ها را هم میتوان به صورت بزرگ ساخت (به عنوان تزیین سن) و هم میتوان به صورت ماکت در سایز های کوچک تر درست کرد. (برای کارهایی مانند برگزاری نمایشگاه)

اجرای برنامه:

• گفتگوی نمایش گونه:

(برای این برنامه به چند دانش آموز نیاز داریم که دیالوگ ها را حفظ کنند.)

برای تزیین سن و ایجاد فضای کوچه ی بنی هاشم می توان از روش های زیر استفاده کرد:

• با استفاده از شیت های یونولیت یک در دو متر
• با استفاده از پارچه های بزرگ و کتیبه
• با استفاده از تصویر بنر شده
• با استفاده از تصویر در ویدیو پرژکتور

بهترین حالت این است که با کمک خود بچه ها بتوانیم آماده سازی این سن را انجام دهیم.

 تعدادی از بچه ها روی سن نشسته، یک نفر وارد می شود و با لحن سؤالی از دوستانش می پرسد:

طرح کلی نمایش:

شخصی است که در عصر حاضر زندگی می کند ولی دوست دارد به زمان های گذشته سفر کند و ببیند در آن دوران چه اتفاقاتی افتاده است. وارد ماشین زمان می شود تا به گذشته سفر کند.

فضای نمایش:

مسافر، داخل صحنه پرتاب می شود. و با عده ای با لباس مشکی و در هیئت عزادار که دور هم نشسته اند، رو به رو می شود. و برایش سؤال می شود که این عده این جا چه می کنند؟ (هر بچه نمادی از چیزی که راجع به آن صحبت می کند در دست دارد.)

شروع نمایش:

مسافر با تعجب به این طرف و آن طرف نگاه کرده و با هیجان چیزهای اطرافش را ببیند و بعضی چیزها (چند تا کوزه و دیوار کاه گلی یک تکه گلیم و …) را لمس کند و با ذوق بگوید:

• خدایا شکرت، بالاخره به آرزوم رسیدم. انگار این ها چیزهای قدیمی هستند… (چند جمله شبیه این که هم ذوق و شوق و هم فضای قدیمی را تداعی کند بگوید.)
• این جا چه زمانیه؟ چند سال به عقب برگشته م؟ مثلا صد سال؟ دویست سال؟ هزار سال؟

چند نفر یک جا نشسته اند که توجه مسافر را جلب می کند. به طرف آن ها می رود و می پرسد:

• ببخشید میشه بپرسم این جا کجا است؟
• این جا مدینه است.
• مدینه؟ شهر پیامبر؟ یک چیزهایی درباره اش شنیده ام.
• چه زمانی هست؟
• سال یازده هجری

به فکر فرو رود و با خودش زمزمه کند:

• یازده هجری…
• ما که توی سال 1446 بودیم. پس حدود 1400 سال به عقب برگشته ام.
• چه شده است؟ چرا اینجا نشسته اید؟ چه خبر شده؟

بچه ها:

• ما عزاداریم.
• عزادار چه کسی؟

دانش آموز اول بلند شود و همانطور که تصویر (تصویر یک پدر و دختر) را به سمت دیوار سن می برد بگوید:

• کسی که بهترین دختر روی زمین بودند. بهترین دختر برای بهترین پدر دنیا. ام ابیها.

مسافر با تعجب:

• ام ابیها؟؟؟

همه ی بچه ها:

• بله، مادر پدرش

مسافر:

• مگر می شود کسی مادر پدرش باشد؟ تا به حال نشنیده بودم کسی مادر پدرش باشد!!!

دانش آموز اول:

• وقتی همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله، حضرت خدیجه سلام الله علیها از دنیا رفتند، دختر کوچک مهربانی داشتند که مثل یک مادر به کارها رسیدگی می کردند و مواظب پدر بودند که آب توی دلشان تکان نخورد. برای همین به ایشان می گفتند: ام ابیها. یعنی مادر پدرش.

از این دخترها فقط و فقط یکی توی دنیا بوده است.

مسافر با تعجب:

• حالا برای این بهترین دختر دنیا چه اتفاقی افتاد؟

دانش آموز اول:

• صبر کن.

دانش آموز دوم چند کیسه پر از خوراکی با خود بر می دارد و همراه با آن ها چند قدم بر می دارد و می گوید :

–        بهترین دختر ماجرای ما بزرگ شد؛ و شد یک خانم به تمام معنا. سیده نساالعالمین، بهترین خانم دنیا، بهترین همسر. ایشون یه همسرمهربونی داشتند که علاوه بر همه ی کارهای مهم شون شب ها برای خانواده ها و بچه های نیازمند خوراکی و غذا می بردند. این بهترین خانم ماجرای ما توی این کار خوب هم یه کمک بزرگ بودند برای همسرشون.

نفر بعدی از جایش بلند می شود و چند بالشت با خودش به سمت دیوار سن می برد و  می گوید:

-مامان ها خیلی دوست داشتنی هستند. این خانم ماجرای ما ، دوست داشتنی ترین مامان دنیا بودند. مثلاً وقتی فرزندشان در مسجد از پیامبر چیزهای خوبی را یاد می گرفتند، با ذوق به خانه می آمدند تا برای مادرشان تعریف کنند. بهترین مامان دنیا، خیلی ذوق می کردند. با چند بالشت برای او منبری درست می کردند و می نشستند با حوصله ی زیاد و روی باز حرفهای پسرشون رو گوش می کردند و دعاشون می کردند. نمی دونید بچه ها! اینقدر پسرشون خیلی ذوق می کردند که همچین مامانی دارند.

نفر بعدی بلند می شود و با یک تخته ی کوچک (چوبی یا وایت برد) به سمت دیوار سن می رود و می گوید:

–        معلم ها خیلی خوبن. سوال های ما رو جواب میدن. حوصله ی زیادی دارند. بهترین خانم ماجرای ما، بهترین معلم دنیا بودند. مثلاً یه روز یه خانومی اومد و از ایشون چندتا سوال پرسید. انقدر سوال هاش زیاد شد که دیگه خجالت کشید سوال بعدیش رو بپرسه. بهترین معلم دنیا متوجه شدند و گفتند: هر چه قدر سوال داری بپرس و خجالت نکش، من به همه ی آن ها جواب میدم.

نفر بعدی با یک جارو از جا بلند می شود و می گوید:

–        خانم خوب ماجرای ما برای انجام دادن کارهای خونه که خیلی هم زیاد بود یک کمک کار داشتند به نام فضه، با اینکه فضه برای کمک آمده بود، اما ایشون قرار گذاشتند که کارها را بین خودشون تقسیم کنند و همه ی کارها رو روی دوش فضه نمی انداختند. خانم خوب داستان ما  بهترین همکار دنیا هم بودند.

نفر بعدی

(در این قسمت مسافر کنار دیگران نشسته است.)

–        یه نگاه به بغل دستی هات بکن. بغل دستی های ما یه جوری همسایه ی ما هستند. حالا بهترین خانم ماجرا، بهترین همسایه هم بودند. حواسشون به همه بود. همسایه ها، دوستان و همه ی دور بری هاشون. با همه خوش اخلاق بودند و حسابی دعاشون می کردند. همیشه اول برای دیگران دعا می کردند بعدا برای خودشان. می گفتند الجار ثم الدار

نفر بعدی

–        همه ی اینها یک طرف، مهم تر از همه این بود که ایشون فقط کاری را انجام میدادند که خدا دوست داشت و اصلاً سراغ کارهایی که خدا دوست نداشت نمی رفتند.

این بهترینِ بهترین ها کسی نبود جز خانم فاطمه ی زهرا سلام الله علیها.

خانم به این خوبی، به این مهربونی، مهم ترین و بزرگ ترین خوبی شون این بود که برای امام زمانشون یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام حرف گوش کن ترین آدم روی کره زمین بودند. با این که خودشون معصوم بودند ولی نسبت به امام زمانشان کاملا تسلیم و مطیع بودند. یعنی با تمام وجود دوست داشتند هر چه امام شون می گویند همان را انجام بدن.

نفر بعد یک فرشته باشد که با ظاهر حزن آلود وارد صحنه شود. (مثلا با ردای کاملا مشکی، با یک شمع در دست و یک کاسه ی بلوری که آب درونش باشد و با صدایی غمگین صحبت کند. ضمنا این حزن و غم در نفرات قبلی نباید باشد. و همه، از او علت این همه حزن و غم را بپرسند.)

• بچه های روی سن:

تو که هستی؟ چرا این قدر غمگینی؟

فرشته:

من از خوشبخت ترین فرشته های خدا بودم که شاهد روزهای خوشی در کنار ایشان بودم.

اما این خوشی ها عمر کوتاهی داشت.

هنوز از شهادت پیامبر ص زمان زیادی نگذشته بود که اتفاق غم انگیزی افتاد. اتفاقی که دنیای ما را زیر و رو کرد. ما هیچ وقت آن را فراموش نمی کنیم. هر وقت هم به یادش می افتیم هم گریه می کنیم و هم از کسانی که آن رفتارهای زشت را داشتند خیلی خیلی بدمان می آید. چون آن ها دشمن خدا و بدترین آدم های روی زمین بودند.

پیامبر صلی الله علیه وآله مهربان ما، بارها سفارش فرموده بودند:

خدا فاطمه را دوست دارد. من هم او را دوست دارم. نکند دخترم را ناراحت کنید. نکند غصه دارش کنید. یادتان باشد هر کس او را ناراحت کند مثل این است که من را ناراحت کرده باشد.

اما با شهادت پیامبر صلی الله علیه و آله مردمی که قرار بود به حرف ایشان گوش کنند و به دستور امیرالمؤمنین علیه السلام عمل کنند، یک مرتبه همه چیز یادشان رفت. آن ها می خواستند که به جای حضرت علی علیه السلام خودشان جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله باشند.

آن ها که می خواستند با زور حرف خودشان را پیش ببرند، به خانه ی فاطمه سلام الله علیها حمله کردند. می گفتند: ای علی، باید بیایی و با آن کسی که ما می گوییم بیعت کنی.

آن مردم ظالم، تحمل نداشتند حضرت زهرا سلام الله علیها را که از امیرالمؤمنین علیه السلام دفاع می کردند، ببینند. پس جسارت را از حد گذراندند و رفتند آتش آوردند. گفتند اگر بیرون نیایید، همه ی خانه را می سوزانیم.

فاطمه س پشت در آمدند. آن ها را نصیحت کردند. سخن پیامبر ص را به یادشان آوردند. اما بی فایده بود.

و بالاخره آن اتفاقی که نباید می افتاد، افتاد. و از شدت آسیب هایی که به ایشان وارد شد، دختر نازنین پیامبر ص به شهادت رسیدند.

بچه هایی از بین تماشاچی ها که قبلابا آن ها هماهنگ شده:

• خدا این دشمنان را لعنت کند.
• ای کاش آن روز ما آن جا بودیم و جلوی این جسارت ها را می گرفتیم.
• ای کاش می توانستیم آبی روی آن دری که آتش گرفت بریزیم.
• ای کاش می توانستیم از بهترین بانوی عالم دفاع کنیم.

یکی از بچه ها به جلوی سن بیاید:

اما…

فاطمه جان، راه دوستی با شما همیشه باز است. دوستی با تنها فرزند باقی مانده شما یعنی حضرت مهدی که امام زمان ما هستند، همان دوستی با شما است. همان دوستی با پیامبر خدا ص و امیرالمؤمنین ع است.

همه ی بچه ها با هم:

فاطمه جان، بدان که ما هر لحظه منتظریم، و هر روز برای ظهور فرزند عزیز شما حضرت مهدی علیه السلام دعا می کنیم.

خدا خدای مهربون

مهدی ما رو برسون

شعر

فاطمیه اول غمهای ماست
 فاطمیه موسم حزن وعزاست
 فاطمیه ثلمه بر عالم بود
 فاطمیه فصل غمهای خداست
 فاطمیه قلبهای شیعیان
 داغدار ظلمهای اشقیاست
 ظلمهایی بر علی وفاطمه
 ظلمها بر اهل بیت مصطفاست
 فاطمیه بر مدار فاطمه ست
 فاطمیه ماتم عظمای ماست
 فاطمیه داستانی جانگداز
 قصه سیلی واشک مجتباست
 فاطمیه آتش کین پشت در
 ضربه برپهلوی ناموس خداست
 فاطمیه داستان غنچه ای است
 ناشکفته در ره بابا فداست
 فاطمیه قصه شیر است وبند
 بستن دستان مولا مرتضاست
 فاطمیه سوزش دلهای ما
 بهر تشییعی که در غربت بپاست
 فاطمیه اشکهای حیدری
 در فراق فاطمه اندر خفاست
 فاطمیه قصه ی بی مادریست
 داستان گریه های بیصداست
 فاطمیه یاد قبری مخفی است
 قبر بانویی که دور از چشمهاست
 فاطمیه ظلم بر آل علیست
 فاطمیه کربلا را ابتداست
 اسماعیل تقوایی

آی بچه ها! آی بچه ها! مدینه غرق غم شده

یه شاخه گل دوباره از، باغ مدینه کم شده

دختر پیغمبر ما، حامی نور و رحمته

او بهترینِ مادرهاست، دلش پر از محبته

همسر حضرت علی، دختر پیغمبر ماست

مادر هر چی خوبیه، مادر تمام بچه هاست

حضرت زهرا این روزا، تو خونه غرق ماتمه

مریض و غصه داره و، تو خونشون پر از غمه

هزار سال گذشته و هنوز کسی نمی دونه

کجای اون شهر کوچیک، مزار بی بی پنهونه

برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کلیک کنید. لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.